بچه کرجی ها
عشق است تمام بچه های کرج از کوچیک تا بزرگ
جمعه 15 آذر 1392برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : مصطفی معینیان
سلام ببخشید مدتی نبودم یه اهنگ میزارم که حالشو ببرید دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : مصطفی معینیان
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : مصطفی معینیان
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است. 1) در مسیر برگشت از مهد کودک : لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها ! رضا : مامان چیه ؟! ۲) ۳ سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم! جواد : رضا رضا ، دخترچیه ؟ ۳ ) ۵ سال بعد از ۳ سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم. جواد : چی ؟ رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا ! ۴) ۴ سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟! رضا : تو چی گفتی ؟ جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد ! ۵ ) ۶ سال بعد ؛ دانشگاه جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟! رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟ ۶ ) چند سال بعد ، شب خواستگاری جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟! ۷ ) چند ماه بعد ، شب ازدواج جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟! خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب! ۸ ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟ خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟ ۹) خیلی سال بعد سر انجام نسل ایرانی ها منقرض شد…. چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 11:49 :: نويسنده : مصطفی معینیان
قبل از ازدواج پسر:بلاخره موقعش شد.خیلی انتظار کشیدم
دختر:میخوای از پیشت برم؟
پسر:حتی فکرشم نکن.
دختر:دوستم داری؟
پسر:البته!هرروز بیشتر از دیروز
دختر:تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر:برای چی میپرسی؟
دختر:منو می بوسی؟
پسر:معلومه!هرموقع که بتونم
دختر:منو می زنی؟
پسر:دیوونه شدی؟من همچین آدمیم؟
دختر:میتونم بهت اعتماد کنم؟
پسر:بله.
دختر:عزیزم
.
.
.
.
.
بعد از ازدواج:
کاری نداره. متن قبلی رو از پایین به بالا بخون.
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:55 :: نويسنده : مصطفی معینیان
جک های زیباجکهای زیبا
یارو تو مسابقه دوپینگ میکنه برای اینکه کسی نفهمه آخر میشه .
طرف تو دستشویی میمیره روحش تو هواکش گیر میکنه .
ترکه تو حموم جن میبینه میگه بسم الله یه جن دیگه اضافه میشه باز هم میگه بسم الله یه جن دیگه اضافه میشه این بار میگه بسم الله الرحمن الرحیم یه دفعه صد تا جن جمع میشن میگن عالاااااااه .
لر بعد از سالها درس خوندن میره مدرک دکترا میگیره تازه میشه ترک .
ترک رئیس صدا و سیما میشه بعد از یک هفته اخراج میشه ازش می پـرسن چرا اخـراج شـدی میگه هیچی فقـط وسط اذان پیـام بازرگانی گزاشتم .
ترکه با ضیدش تو پارک نشسته بوده که یه دفعه ضیدش باباش میبینه که داره میاد طرف اینا بعد فورا به ترک میگه عباس عباس بابام عباس ام بر میگرده میگه نترس اگه ازت پرسید این کیه بگو داداشم .
10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : مصطفی معینیان
با تشکر از شما بازدید کننده گرامی آدرس مغازه: »» کرج میدان نبوت خیابان ابوذر شمالی آجیل سرای ترش و شیرین پلاک 57 «« تلفن مغازه: 02634447354 تلفن همراه :09127361886 |
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|